سیستان فراموش شده: چند سال قبل آقای روحانی به سیستان آمد ، این زمانی بود که از کلید آبادانی خود گپ میزد ، کلیدی که تمام قفل های بسته شده را باز می کند ، من همان زمان مطلبی نوشتم کلیده زنگ زده رئیس جمهور و قفل پولادین مشکلات سیستان ) برخی از دوستان ایراد گرفتند که نباید با رئیس جمهور چنین برخوردی میداشتی و باید اجازه میدادی که اگر کلیدش زنگ زده بود و از او کاری ساخته نبود این مطلب را می نوشتی , اکنون همان دوستان می گویند که الحق خوب فهمیدی و این رئیس جمهور نه تنها قدمی برای مشکلات سیستان برنداشت حتی دریغ از اشک تمساحی و بگذریم.
اکنون سیستان دارد آخرین نفس هایش را می کشد ، چند هزار هکتار کشت گندم دارد از تشنگی میسوزد اما این سوختن دودی ندارد که کسی را خفه کند , اما دارد ملک شاهنامه را خفه می کند ، سرزمین رستم را مگر شاهنامه از چه منظری ملی شده ؟
مگر غیر ازاین بود که این خون سیستانی ها بود که برذره ذره خاک وطن جاری می شد مگر انتقام خون سیاوش را از تورانیان چه کسانی گرفتند ؟ آیا سیستانی ها نبودند ؟ آیا این سیستانی ها نبودند که زمانی که بهمن فرامرز را زنده بر دار کرد ، خون بهمن را بر سنگفرش وطن جاری کردند.
شنیدی که بهمن چه بیداد کرد فرامرز زابل مرده بر دار کرد
اگر شاهنامه ملی و افتخار ایرانیان است آیا رئیس جمهور و دیگر مسئولان خجالت نمیکشند که سیستان خالی از سکنه شود پس این سیستانی ها بودند که دوره پهلوی را بخود اختصاص دادند و بخش عظیمی از شاهنامه را بنیان نهادند شما اگر دوره پهلوانی را از شاهنامه حذف کنید در شاهنامه هیچ سیستانی نباشد ، آیا شاهنامه ای خواهید دید ؟ نه‚ پس شاهنامه این سند افتخار و ملی بدون سیستانیها دفتری بی ارزش خواهد بود.
سیستان در طول تاریخ حافظ و نگاهبان ایران زمین بوده ، در دوره تازیان و حکومت ترک زبانان در شرق سیستان ، قدرت و نگاهبانی سیستانی ها بود که از حملات متناوب آنها جلوگیری می کرد و کرمانیها ، یزدیها و اصفهانیها و بهتر بگوییم تمام ایران مرکزی از حملات آنان مصون و محفوظ بود در تمام مدت دوران حکومت تازیان که ایرانی ها را به بدرگی میبردند باز یک سیستانی دلاور به نام یعقوب لیث بود که ریشه تازیان را از تمامی ایران برکند و بحکومت جبر و ستم تازیان پایان داد. اگر یعقوب نبود اکنون بر سرمان دستار بود و پوششمان دشداشه و زبان تازی زبان ما بود.
در زمان حمله مغولان 7000 سیستانی دلاور حفاظت از شهرها را برعهده داشتند ، سیستانی ها فقط به سه نفر سیستانی اجازه دادند تا بروند ایران و حملات مغولان را اطلاع دهند بقیه سیستانی ها به تمامی قتل عام شدند.
این نکات کوچکی بود از خدمات سیستانی ها به ایران عزیز اما اکنون همان سیستان دارد از دست می رود سیستانی که عظمت داشت سیستانی که انبار غله ایران بود , مسئولانی هم که برای بازدید می آیند برای اینکه دهان ما را ببندند از شهر سوخته تعریف می کنند از شاهنامه و نهایتا می گویند شما سیستانی ها آدمهای نجیبی هستید و ما هم از نجابت حرفی برای گفتن نداریم ، اما این را میدانیم که اسب حیوان نجیبی است و حتی لگدی هم نمی زند ، ما هم آنقدر نجیب هستیم که حرفی برای گفتن نداریم ، مسئولان بما خدمت می کنند، برای ما چاه نیمه چهارم احداث می کنند و برای انباشتن آب سهم آب دریاچه را وارد چاه نیمه ها کردیم تا آب سه چاه نیمه نه متر بالا بیایید که آب وارد چاه نیمه چهار شود ، یعنی خشک شدن دریاچه و آوارگی 15000 دامدار از اطراف دریاچه و درحقیقت نابودی محیط زیست.
آیا این خدمتی نبود به سیستان و سیستانی؟
چرا یک خدمت انجام دادند آن خدمت هم آبیاری گورستانهای هزار ساله صد ساله ما به همت امواج خروشان چاه نیمه ، اکنون استخوانهای شسته شده اجداد ما در دید ما قراردارد چه خدمتی بالاتر ازاین ؟
ما سیستانی های نجیب از مسئولان محترم حتی سوالای نداشتیم یا آنقدر از نجابت ما تعریف کرده اند که ما به ناچار سکوت کرده ایم قبل از آنکه از لوله کشی 46 هزار هکتاری گپی بزنیم میخواهم سوال کنم راستی چه کس یا کسانی عامل خرابی و ویرانی سیستان هستند ؟
این دشمنان که ریشه های ما را از خاک بیرون میاورند چه کسانی هستند ؟ سوالی ساده است آیا خود ما عامل ویرانی سیستان نیستیم ؟
خاندان خزیمه علمی هم وجود ندارد , خوانین هم که خدا امواتشان را بیامرزد , حضور ندارند ، بنابراین بهتر نیست که دشمنان خود را معرفی کنیم ؟
اگر دشمنی وجود ندارد چرا با صدای بلند فریاد نمی زنیم که خود ما با سکوت خود عامل ویرانی هستیم درتمام مدتی که چاه نیمه چهار احداث می شد جز من و احتمالا یکی دو نفر دیگر آیا شما سیستانی ها نجیب صدایتان بلند شد ؟
فریاد کشیدید ؟ که چاه نیمه چهار خدمت نیست , خیانت است؟ اگر که چاه نیمه ها که گودال طبیعی بود و خاک رس مانع جذب آب به لایه های زیرین میشد اما چاه نیمه چهار اراضی مزروعی بود که این اراضی آبراه را می بلعند یعنی آن از یکطرف طعمه هوا می شود و از یک طرف طعمه لایه های مزروعی.
درمقاله بعدی با دشمنان سیستان گپ خواهیم زد فعلا خدانگهدار .
امین الله سرابندی