سیستان فراموش شده: این داستان مشابه سوژه برنامه ماه عسل بود.
در دی ماه سال96 قسمت شد تا بتوانیم با شناسایی خانواده نیازمندی توسط دوست عزیزی، بازدیدی به همراه فرماندار محترم از این خانواده در کوچه پس کوچه های خیابان جام جم زابل داشته باشیم.
با خانواده ای که پدر کریستالی و فراری‚ مادری با چهار فرزند‚ فاقد یارانه و دهها مشکل دیگر روبرو شدیم‚
با توجه به اینکه پدر خانواده خانه را ترک کرده بود‚ یکی از مواردی که مهندس ناظری تصمیم گرفت آن را اجرایی کند این بود که برای توانمند شدن مادر خانواده، مغازه کوچکی درب منزل راه اندازی شود که بتواند خرج زندگی خانواده را تآمین کند.
اما ادامه ماجرا را از زبان فرماندار و نیلوفر دختر خانواده بخوانید.
خوشبختانه جناب ناظری پیام زیبایی از دختر این خانواده دریافت کرد که باعث خوشحالیست که ما را نیز در این شادی سهیم دانستند.
مهندس ناظری: سلام امروز این پیامک را از سوی نیلوفر دختر بزرگ خانواده که از استعداد تحصیلی خوبی هم برخوردار است و چهره شطرنجی او را در تصویر می بینید دریافت نمودم و به آرامش رسیدم و … حیفم آمد شما نیکان و پیام آوران امید بی نصیب باشید.
سلام من نیلوفر هستم
از زحماتی که برای خانواده من کشیدین بسیارسپاسگذارم از اینکه پدرم را از کارتن خوابی و مواد و مادرم را از کلفتی نجات دادین ممنونم.
حالا شکر خدا با این مغازه پدرم مشغول به کار شده و دیگه ما مجبور نیستم دستمون رو پیش کسی دیگه دراز کنیم فقط آرزوی من برای شما سلامتی وخوشبختی است.