مخالفت با استقرار استانداری های بیشتر در جنوب شرق ایران، زیربنای تفکر القائی دارد.
استانی که امروزه به سیستان و بلوچستان، موسوم است، محل زندگی اقوام مختلفی است که دارای دو مذهب عمده سنی حنفی و شیعه ی جعفری هستند.
به لحاظ ریشه ی قومی، اقوام مختلفی در این سرزمین زندگی می کنند که عمده ترین آنها عبارتند از: بلوچ، کرد، تاجیک، ابدالی، براهویی، جات، آفریقایی تبارها، سیک و فارس.
سوابق تاریخی نشان می دهد که این منطقه ی جغرافیایی از دیرباز با نام “مکا”و “سکا” جزئی از پیکره ی امپراطوری ایران محسوب می شده است.
جدایی طلبان خارج نشین، با هدایت استکبار جهانی و متاثر از سیاست های انگلیسی، به دنبال ایجاد کشوری مستقل با نام “بلوچستان” هستند و نگاه شان به مناطق بلوچ نشین است، به گونه ای که گاه به افراط، نقشه های متعددی چون نقشه ی راه اسرائیل تهیه نموده و با جعل تاریخ، آن را با وسعتی فراتر در کشورهای همسایه و یا استان های مجاور در ایران، می کشانند.
گروه های معاند و تجزیه طلب، از سال های قبل از انقلاب اسلامی در ایران، همواره هر حرکتی از سوی جمهوری اسلامی ایران را حتی در تقسیم یک شهرستان به بخش یا دهستان مورد ایراد قرار داده و گاه در مقابل تبدیل یک بخش به شهرستان، وادار به مقاومت نموده اند.
در داخل نیز گاه بعضی از علمای دینی، گاه تحصیلکردگان جویای نام، گاه سرداران محلی و گاه وکلای مجلس با همان زیربنای فکری تجزیه طلبانه و البته ناخواسته، آب به آسیاب آنها ریخته اند و نتیجه ی آن در مباحث امنیتی، ریختن خون ده ها انسان بی گناه و ناامن جلوه دادن منطقه و توسعه نیافتگی این بخش از جغرافیای جمهوری اسلامی ایران بوده است.
همین نگاه و القائات وارداتی، موجب شده است که پذیرش مدیران استانی ولو از قومی دیگر، برخلاف آموزه های دینی و مذهبی، رنگ تعصبات باطل به خود بگیرد و اقوام موجود در استان را به جان هم انداخته، زمینه را برای حکمرانان خارج از این منطقه مساعد سازد که نه انگیزه ی آبادانی در آنها وجود دارد و نه اشراف بر مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی استان دارند.
امروز و به خصوص با گذشت چهار دهه از استقرار جمهوری اسلامی ایران که داعیه دار توجه ویژه و اولویت یک توسعه برای این استان است، با کمال تاسف شاهد عقب ماندگی استان در تمام شاخص های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هستیم.
این بخش از جغرافیای جمهوری اسلامی ایران باید برای اِعمال مدیریت درست توسعه، به قطعاتی کوچک تر تقسیم شود. در این صورت نیروهای قابل بومی، فرمان توسعه را با انگیزه ی بیشتر به دست خواهند گرفت و پرتعداد از دولتمردان، برای آبادانی و سامان دادن اقتصاد آن مطابق برنامه های کلان کشور استمداد خواهند طلبید.
ما باید برای یک بار و همیشه، خود را از تارهای عنکبوتی تنیده شده بر افکارمان که گاه ممکن است ناخواسته توسط دگرخواهان تنیده شده باشد، رها کنیم.
نفس عمل، واحدهای جدید تقسیمات کشوری است. هیچ نامی هم حذف شدنی نیست. مکران، بلوچستان، سرحد و سیستان، نام هایی ریشه دار هستند و در لایه های تاریخی این سرزمین دارای نام و نشان می باشند.
قرار است در سرزمین رسمی جمهوری اسلامی ایران عنوان تقسیمات و حدود مدیریتی آن تغییر کند، قرار نیست کشورهای جدیدی ایجاد شود که بعضی استدلال می کنند که دیگر مراودات اجتماعی و زندگی سایرین در این نقاط به مخاطره می افتد.
عباس نورزایی